بازخواني اوصاف شخصيتي شهید مطهري
بازخواني اوصاف شخصيتي شهید مطهري
بازخواني اوصاف شخصيتي شهيد مطهري
نويسنده:بيژن ذبيحي
غم فراق و فقدان آموزگار فرهيخته انقلاب، روشنفكر متعهد، استاد شهيد مطهري 27 ساله شد.استاد شهيد مرتضي مطهري از برجسته ترين و عالي ترين نخبه هاي فكري حوزه علميه قم و نهضت اسلامي ايران بود. او فردي مورد اعتماد امام راحل و از تئوريسين هاي تراز اول انقلاب اسلامي بود كه متأسفانه در اولين بهار انقلاب از بوستان پرطراوت انقلاب چيده شد.درحالي كه انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 به پيروزي رسيد استاد مطهري در 12 ارديبهشت 1358 مظلومانه به شهادت رسيد. بدين ترتيب استاد در كمتر از سه ماه در دوران حيات نظام مقدس اسلامي حضور داشتند در طول اين مدت علاوه بر فعاليت هاي گسترده اي كه به انجام مي رساندند تعدادي مقاله و سخنراني درباره انقلاب اسلامي و موضوعات اساسي پيرامون آن عرضه كردند.پس ارديبهشت ماه هر سال، همه اهل فرهنگ و دين و قلم و بيان را يادآور مردي مي سازد كه حضورش بركت بود، و قلمش انعكاس دانايي و بيانش فرياد آگاهي و شايد بتوان همه حيات او را در دو ساحت آموختن و آموزاندن خلاصه كرد از اين رو بهتر كه او را شهيد عرصه علم و معرفت و تفكر و انديشه و آگاهي و دانايي ناميد. در ارديبهشت 58 صاحب فضيلتي را از دست داديم كه امير عارف جماران او را فرزند عزيز و حاصل عمر خويش توصيف كردند كه پشتوانه اي براي حوزه هاي ديني و علمي و خدمتگزاري سودمند براي ملت و كشور بود.استادي كه دعوت و ارشاد و مبارزه با تحريف ها و بدعت ها را اولين مسئوليتي مي دانست كه در دوره خاتميت پيامبران به عالمان، انتقال يافته و خود نيز سنگرباني متعهد براي اين جايگاه بود.ديروز شيوه دشمن در برخورد با رهبران و مغزهاي متفكر انقلاب اسلامي، از ميان برداشتن شخص او بود و امروز شيوه دشمن در برخورد با مغزهاي متفكر انقلاب اسلامي از ميان بردن ياد و نام و خاطره آنهاست. دشمن بايد بگويد و بنويسد كه:«آن قدر از مطهري سخن به ميان آمده كه او نيز همچون دين، دولتي شده است».
آيا اين نگرش نشانه فرسنگ ها فاصله از تعقل و تدبر و تفكر نيست؟!
اگر چه دشمن، ديروز، استاد را از ما گرفت اما امروز وظيفه و رسالت ما اين است كه اجازه ندهيم انديشه و تفكر استاد- كه به تعبير امام راحل همه بدون استثناء مفيد و آموزنده هستند - را تخطئه كنند و تفكر مطهري از جامعه رخت بربندد.
در بازخواني و پژوهشي در شخصيت و آثار استاد شهيد مطهري(ره) به ويژگي ها و خصوصيات و رويكرد ايشان بيشتر مي توان پي برد كه نويسنده در اين مقاله به اهم شاخص هاي آن اشاره مي كند با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
وجه برجسته و بارز آثار استاد مطهري توجه خاص به عدل و عدالت گستري در اسلام مي باشد در ميان آثار متعدد ايشان كتاب عدل الهي چون نگيني بر تارك ادبيات اسلامي مي درخشد و از ارزشمندترين متون اسلامي است كه مبحث عدالت را در اسلام و در سيره پيامبر(ص) و حضرت علي(ع) و بزرگان دين مورد بررسي و تفسير و تأويل قرار مي دهد. توجه جدي به طرح عدالت اجتماعي به طوري كه ايشان عدالت را از جنبه فردي خارج كرده و از بعد اجتماعي مورد بررسي قرار دادند و حتي شهادت حضرت علي(ع) را در جهت تحقق عدالت اجتماعي مي دانند.
استاد مطهري براي درمان و رفع آسيب مفاهيم ديني ابتداء به علل آن پي برده و با نقد و دفع آن علل، درمان آن آسيب را ميسر مي نمايد. مثل «تحريفات عاشورا» يا «حماسه حسيني» كه استاد در اين اثر براي اصلاح و شناساندن تحريفات حادثه كربلا، بخش مهمي از كتاب حماسه حسيني را به عوامل تحريف اين حادثه اختصاص داده و پس از آن فصلي از كتاب را با عنوان وظيفه ما، در برابر تحريف ها نامگذاري فرموده اند كه اين نمونه اي از ميزان اهميت و تأثيرگذاري شناخت علل آسيب ديدگي در مرحله درمان آسيب درنظر استاد مي باشد.
مثلا در پاسخ به اين شبهه كه آموزه هاي اسلامي را كهنه و يا مرده تلقي مي نمايد بحث هاي مبسوط و مفصلي را تحت عنوان كلي اسلام و مقتضيات زمان را دارند كه در فرازي مي فرمايد: «اسلام نمرده است، مسلمين مرده اند. اسلام نمرده چرا؟ چون كتاب آسمانيش هست، سنت پيغمبرش هست و اينها به صورت زنده هستند يعني دنيا نتوانسته بهتر از آنها بياورد پس نقص كار در كجاست؟ نقص كار در تفكر مسلمين است. يعني فكر مسلمين، طرز تلقي مسلمين از اسلام، به صورت زنده اي نيست؟ به صورت مرده اي است.» (حق و باطل ص77) و يا در جاي ديگر مي فرمايد: «حقايق دين و اصول كلي كه دين ذكر كرده است.» هرگز مردني نيست آن چيزي كه مي گوييم مي ميرد... معنايش اين است كه در ميان مردم مي ميرد، فكر مردم درباره دين، فكر مرده اي است... اسلام يك حساب دارد و مسلمين حساب ديگري دارند اسلام زنده است و مسلمانان فعلي مرده» (ده گفتار ص134) لذا پايه اصلي شخصيت والاي استاد مطهري التقاط زدايي از پيكر تفكر ديني بود كه ريشه در دقت، تيزبيني و مطالعات گسترده و عميق اسلامي آن حكيم فرزانه داشت.
«ما بايد تصور خودمان را درباره اسلام تصحيح كنيم و اين است معني تفكر اسلامي يعني ما بايد طرز تفكر و طرز بينش خودمان را درباره اسلام اصلاح كنيم آن عينك و زاويه ديد خودمان را اصلاح كنيم تفكر اسلامي خودمان را به شكل تازه اي درآوريم تلقي خودمان را از اسلام عوض كنيم.» (حق و باطل ص136).
«نگاهي به گذشته كنيم و ببينيم مسئول اين تحريفات چه كساني هستند. آيا خواص و علما مسئول اين تحريفاتند و يا توده و عوام الناس؟... معمولا در اين گونه قضايا علما به گردن عوام مي اندازند و عوام به گردن علما... ولي حقيقت اين است كه در اين تقصير و در اين مسئوليت، هم خواص مسئولند و هم عوام.» (حماسه حسيني 92-91) و استاد در راهكار درماني خود در اين بخش، از سويي خود دينداران را مسئول شمرده و بخشي از وظيفه اصلاح در اين حوزه را متوجه ايشان مي دانند و معتقد است كه عوام بايد بكوشند و خود را از جهالت و بي خبري نجات بخشند و از سوي ديگر وظيفه مبارزه با علل آسيب ديدگي از ناحيه دينداران را متوجه علما و دين شناسان كرده و فرموده اند: «وظيفه علماست كه در اين موارد حقايق را بدون پرده به مردم بگويند ولو مردم خوششان نيايد. وظيفه علماست كه با اكاذيب مبارزه كنند وظيفه علماست كه مشت دروغگويان را باز كنند» (حماسه حسيني104)
استاد مطهري در اين حوزه نيز فعاليت هاي قابل توجهي دارند. نقدهاي ايشان بر روشهاي نادرست فهم، نمونه اي از اين فعاليت هاست مانند:
نقد عقل گرايي محض (انسان كامل 178- 115)
نقد حس گرايي محض (اصول فلسفه و روش رئاليسم ج1 مقالات 1و 2)
نقد اخبارگري (ده گفتار 110-106) اسلام و مقتضيات زمان (ج1-151-141)
نقد اشعري گري (بيست گفتار 50-46) جهان بيني توحيدي (76-72)
نقد وهابي گري (جهان بيني توحيدي 80-76)
اما علت اصلي اين آسيب به سبب گستردگي و پيچيدگي موضوعات مورد فهم مي باشد كه نگرش هاي ديني را دچار آسيب مي نمايد و در رفع اين معضل دو پيشنهاد ارائه مي دهند:
1- تشكيل شوراي فقهي و اجتهاد گروهي (ده گفتار 128-125)
2- اجتهاد تخصصي (همان 125-124)
در عرصه هاي داخلي نيز استاد در 27سال، پيش از خطر انحراف در جبهه اسلام سخن راند و مسئولان نظام را به خطر گسترش انديشه هايي كه به ظاهر اسلامي اند اما در باطن به تبليغ سكولاريزم مي پردازند هشدار داد.
استاد شهيد مطهري پس از حضرت امام راحل اولين شخصي بود كه به خطر نفاق و سران منافقين پي برد و حتي تغيير در ايدئولوژي آنها را نيز سالها پيش از بروز، پيش بيني نموده و حتي مبارزه اش با رژيم شاه مانع از آن نشد تا از خطر گروه ها و جريان هاي انحرافي غافل بماند.
استاد مطهري بدرستي دريافته بود كه پرسشهاي نوين و مستحدثه، پاسخ هاي كهن را برنمي تابند و كلام قديم بدون بازسازي و بازفهمي و پالايش و پيرايش، جوابگوي نيازهاي انسان معاصر نمي تواند باشد. لذا كوشيد از افق جديدي به مسائل ديني و اجتماعي نظرافكند و آن را از چشم انداز نويني به تصوير كشد.
در عين حالي كه استاد پرورش يافته فرهنگ اصيل اسلامي بود از مباني فرهنگ و تمدن غرب نيز مطلع بود بر همين اساس به خوبي مي توانست خطوط التقاط و انحراف را از صراط مستقيم تشخيص دهد. او رخنه ادبيات ماركسيستي را در حوزه روشنفكري ديني يك آفت جدي مي دانست زماني كه ماركسيسم يك علم محسوب مي شد و پيش فرض هاي آن بعنوان اصول موضوعه تفكر ديني مطرح مي شد، استاد ايدئولوژي بشر ساخته ماركسيسم را به چالش مي كشاند.
14-حساس به كج انديشي ها و تفسيرهاي نادرست
استاد دقت و توجه وافري داشتند و دين شناسي، دين شناسان را موردمداقه قرار مي دادند تا كالاي ديگري را به نام دين به دينداران نفروشند. مطالبي را كه از قلم وبيان آنها تراوش مي كرد به دقت مورد مطالعه قرار مي داد و هركجا كه اشتباهي را مشاهده مي كرد با شجاعت تمام در برابر آن اشتباه و گوينده آن ايستادگي مي كرد.
مثلاً گروهي تحت عنوان روشنفكران مذهبي، كساني كه سعي مي كردند دين را به جامعه و نسل جوان و دانشگاهي معرفي كنند. استاد نسبت به تصويري كه روشنفكران مذهبي از دين ترسيم مي كردند حساسيت خاصي داشتند در عين متانت و تواضع اما هيچگاه كوتاه نمي آمدند بعنوان مثال باوجود احترامي كه براي مهندس بازرگان در آن زمان قائل بود ولي كتاب «راه طي شده» و «درس دينداري» ايشان را بطور جدي مورد نقد قرار داد.
درست همين شيوه را درمورد دكتر سحابي و دكتر شريعتي هم داشت. در شرايط قبل از انقلاب با شريعتي دوست بودند و از او دعوت كرده بود تا به تهران بيايند و در حسينيه ارشاد به سخنراني و به برگزاري جلسات بپردازند ولي درعين حال افكار و انديشه هاي ايشان را به مناسبت هاي مختلف عالمانه و مؤدبانه مورد نقادي قرار مي داد.
جناب دكتر حداد عادل نقل مي كند: «در عيد فطر سال 57 بعد از نماز به منزل آقاي مطهري رفتيم اتفاقاً عده اي از اعضاي انجمن اسلامي پزشكان نيز به ديدن ايشان آمده بودند ازجمله صحبت هايي كه مطرح كردند اين بود كه شما چرا با دكتر شريعتي مخالفيد؟ ايشان خيلي خونسرد گفتند، فلان موضوع جزو مسلمات اسلام هست يا نه؟ جزو احكام اسلام است يا نه؟ گفتند بله، گفت خوب، اين نوشته ها را شما بخوانيد اگر من بگويم كسي باخواندن اينها فكر مي كند اصل اين موضوع در اسلام نيست، حق دارم اين اعتراض را بكنم يا نه؟ گفتند بله. گفت حرف من از اين قبيل است (كيهان 11/2/79 ص6).
مثلاً اخباريون، روحانيوني كه گرفتار جمود فكري بودند استاد سعي مي كرد تا با جمود حاكم بر افكار و اذهان اين دسته از روحانيون مخالفت كند. و يا منبريها و مداحان از ديگر گروه هاي صنفي كه مخاطب شهيد مطهري بودند، سخنان وعاظ و گويندگان ومداحان و اهل منبر، بخصوص به سخنان روحانيون بسيار حساس بودند لذا با كمال شجاعت و شهامت به تحريفات بخصوص تحريفات واقعه عاشورا اعتراض مي كرد كتاب تحريفات عاشورا نمونه روشن اين برخورد است.
«... با من به حساب اين كه تا اندازه اي اهل فكر و نظر و بيان و قلم هستم بشدت مبارزه مي كنند، شايعه برايم مي سازند، جعل و افترا مي بندند... من الآن مركز ثقل حملات اين گروه ها هستم» (رسالت 12/2/84 ص15)
ناگفته نماند كه استاد از يك سو گرفتار اصحاب تحجر بود و از سوي ديگر تهاجم ناجوانمردانه اصحاب التقاط اما «تسليم مشهورات و مقبولات زمانه نشد و طريق حق را برگزيد.
آيا اين نگرش نشانه فرسنگ ها فاصله از تعقل و تدبر و تفكر نيست؟!
اگر چه دشمن، ديروز، استاد را از ما گرفت اما امروز وظيفه و رسالت ما اين است كه اجازه ندهيم انديشه و تفكر استاد- كه به تعبير امام راحل همه بدون استثناء مفيد و آموزنده هستند - را تخطئه كنند و تفكر مطهري از جامعه رخت بربندد.
در بازخواني و پژوهشي در شخصيت و آثار استاد شهيد مطهري(ره) به ويژگي ها و خصوصيات و رويكرد ايشان بيشتر مي توان پي برد كه نويسنده در اين مقاله به اهم شاخص هاي آن اشاره مي كند با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
1- مردمگرايي
رويكرد مردمي به عنوان عامل جاودانگي استاد مطهري شمرده مي شود چنانكه وي به گروهي خاص و همچنين از زبان گروهي خاص نيز سخن نگفت، و با وجود سطح عالي علمي، به جاي ماندن در حوزه و پرداختن به مسائل صرف علمي و تأليف كتاب به ميان مردم و قشر ديندار آمد تا به وظيفه خود عمل نمايد درواقع استاد انديشمندي مردمي بود.2- رويكرد عدل گرايي و عدالت محوري و نگاه ويژه به مقوله عدالت اجتماعي
وجه برجسته و بارز آثار استاد مطهري توجه خاص به عدل و عدالت گستري در اسلام مي باشد در ميان آثار متعدد ايشان كتاب عدل الهي چون نگيني بر تارك ادبيات اسلامي مي درخشد و از ارزشمندترين متون اسلامي است كه مبحث عدالت را در اسلام و در سيره پيامبر(ص) و حضرت علي(ع) و بزرگان دين مورد بررسي و تفسير و تأويل قرار مي دهد. توجه جدي به طرح عدالت اجتماعي به طوري كه ايشان عدالت را از جنبه فردي خارج كرده و از بعد اجتماعي مورد بررسي قرار دادند و حتي شهادت حضرت علي(ع) را در جهت تحقق عدالت اجتماعي مي دانند.
3- پرهيز از روشنفكرمآبي
در آثار شهيد مطهري ما، لحن و كلامي روشنفكرانه و بهره گيري از لغات پرطمطراق و اصطلاحات سنگين فقهي- فلسفي و ادبي را هرگز مشاهده نمي كنيم.4- ارائه انديشه هاي نوين
استاد مطهري از سويي با زباني ساده و بي پيرايه اسلام ناب را بدون پيرايه هاي خرافي- سنتي ارائه مي كرد و از سوي ديگر مكاتب انحرافي و خط مشي هاي افراطي را در زمينه هاي ديگر براي مردم و جوانان جوياي فكر و علم به چالش مي كشاند.5- آسيب شناسي ديني
اصطلاح آسيب شناسي ديني يك اصطلاح جديد در حوزه انديشه ديني است شايد بتوان مدعي شد كه استاد مطهري اولين كسي بود كه اين واژه را وارد حوزه انديشه ديني كرد و در آثار خود از آن بهره برد (احياء تفكر اساسي ص 32) يعني شناخت آسيب ها و اشكالاتي كه بر اعتقاد و باور ديني و يا آگاهي و معرفت ديني و يا عملي در رفتار جامعه ديني وارد مي شود و يا ممكن است كه وارد شود از اين منظر بخش اعظمي از تلاش هاي علمي استاد مربوط به آسيب شناسي ديني است زيرا فعاليت هايشان در جهت شناسايي و ترميم آسيب ها و دفع شبهات وارد بر دين، باورهاي ديني، معرفت ديني و دينداري بود. كه مرحله درمان يا همان رفع نقاط آسيب ديده از سرفصل هاي مهم در آسيب شناسي است و استاد تلاش وافري در شناخت و درمان نقاط آسيب ديده انجام داده است.استاد مطهري براي درمان و رفع آسيب مفاهيم ديني ابتداء به علل آن پي برده و با نقد و دفع آن علل، درمان آن آسيب را ميسر مي نمايد. مثل «تحريفات عاشورا» يا «حماسه حسيني» كه استاد در اين اثر براي اصلاح و شناساندن تحريفات حادثه كربلا، بخش مهمي از كتاب حماسه حسيني را به عوامل تحريف اين حادثه اختصاص داده و پس از آن فصلي از كتاب را با عنوان وظيفه ما، در برابر تحريف ها نامگذاري فرموده اند كه اين نمونه اي از ميزان اهميت و تأثيرگذاري شناخت علل آسيب ديدگي در مرحله درمان آسيب درنظر استاد مي باشد.
6- كاركردهاي فعال در حوزه فكري، اجتماعي و عملي
چنان كه به نظر استاد مطهري جنبش هاي اصلاحي اسلامي، برخي فكري و برخي اجتماعي و برخي ديگر، هم فكري بوده و هم اجتماعي (نهضت ها درصد ساله اخير ص 13) و حركت استاد نيز در راستاي تقسيم بندي، آخري قرار مي گيرد كه داراي كاركردهاي فعال در حوزه هاي فكري و اجتماعي بوده است.7- التقاط زدايي يا مبارزه با شبهه گرايي و دفاع از تعاليم و انديشه هاي اسلامي
برخي روشنفكران اين شبهه را مطرح مي كردند كه تعاليم اسلامي با تغييرات زمان سازگاري ندارد و لذا قابل استفاده در عصر حاضر نيست. استاد در كتاب امدادهاي غيبي در زندگي بشر صفحات 59-15 بيان مي كند كه تعاليم اسلام تعاليمي بي نقص و از سويي نيز هميشه زنده است و خورشيد دين هرگز غروب نمي كند. و در حوزه هاي مختلف دين بارها از تعاليم مورد اتهام دفاع نموده است. دفاع از مسائل اعتقادي نظير قضا و قدر، شفاعت، انتظار و يا دفاع و دفع شبهه از قوانين و مقررات اسلام چون مباحث حقوق زن، برخي مقررات جزايي و جهاد و يا دفاع از اخلاق اسلامي.مثلا در پاسخ به اين شبهه كه آموزه هاي اسلامي را كهنه و يا مرده تلقي مي نمايد بحث هاي مبسوط و مفصلي را تحت عنوان كلي اسلام و مقتضيات زمان را دارند كه در فرازي مي فرمايد: «اسلام نمرده است، مسلمين مرده اند. اسلام نمرده چرا؟ چون كتاب آسمانيش هست، سنت پيغمبرش هست و اينها به صورت زنده هستند يعني دنيا نتوانسته بهتر از آنها بياورد پس نقص كار در كجاست؟ نقص كار در تفكر مسلمين است. يعني فكر مسلمين، طرز تلقي مسلمين از اسلام، به صورت زنده اي نيست؟ به صورت مرده اي است.» (حق و باطل ص77) و يا در جاي ديگر مي فرمايد: «حقايق دين و اصول كلي كه دين ذكر كرده است.» هرگز مردني نيست آن چيزي كه مي گوييم مي ميرد... معنايش اين است كه در ميان مردم مي ميرد، فكر مردم درباره دين، فكر مرده اي است... اسلام يك حساب دارد و مسلمين حساب ديگري دارند اسلام زنده است و مسلمانان فعلي مرده» (ده گفتار ص134) لذا پايه اصلي شخصيت والاي استاد مطهري التقاط زدايي از پيكر تفكر ديني بود كه ريشه در دقت، تيزبيني و مطالعات گسترده و عميق اسلامي آن حكيم فرزانه داشت.
8- رويكرد اصلاح طلبي اسلامي يعني اصلاح خود و اصلاح زاويه ديد نسبت به اسلام نه اصلاح اسلام
استاد در اين زمينه مي فرمايد:«ما بايد تصور خودمان را درباره اسلام تصحيح كنيم و اين است معني تفكر اسلامي يعني ما بايد طرز تفكر و طرز بينش خودمان را درباره اسلام اصلاح كنيم آن عينك و زاويه ديد خودمان را اصلاح كنيم تفكر اسلامي خودمان را به شكل تازه اي درآوريم تلقي خودمان را از اسلام عوض كنيم.» (حق و باطل ص136).
9- مسئوليت گرايي فراگير در اصلاح گرايي
استاد شهيد در مورد تحريفات حادثه عاشورا مي فرمايند:«نگاهي به گذشته كنيم و ببينيم مسئول اين تحريفات چه كساني هستند. آيا خواص و علما مسئول اين تحريفاتند و يا توده و عوام الناس؟... معمولا در اين گونه قضايا علما به گردن عوام مي اندازند و عوام به گردن علما... ولي حقيقت اين است كه در اين تقصير و در اين مسئوليت، هم خواص مسئولند و هم عوام.» (حماسه حسيني 92-91) و استاد در راهكار درماني خود در اين بخش، از سويي خود دينداران را مسئول شمرده و بخشي از وظيفه اصلاح در اين حوزه را متوجه ايشان مي دانند و معتقد است كه عوام بايد بكوشند و خود را از جهالت و بي خبري نجات بخشند و از سوي ديگر وظيفه مبارزه با علل آسيب ديدگي از ناحيه دينداران را متوجه علما و دين شناسان كرده و فرموده اند: «وظيفه علماست كه در اين موارد حقايق را بدون پرده به مردم بگويند ولو مردم خوششان نيايد. وظيفه علماست كه با اكاذيب مبارزه كنند وظيفه علماست كه مشت دروغگويان را باز كنند» (حماسه حسيني104)
10- صاحب نظريات بديع و ابتكاري
از نظر استاد يكي از عوامل آسيب ديدگي نگرش هاي ديني را مي بايست در حوزه دين شناسان جستجو كرد. مثلا برخي از دين شناسان در ناحيه فهم، عمدتاً دچار معضلات و آفاتي مي شوند. آفاتي از قبيل روش هاي نادرست فهم نظير عقل گرايي محض، حس گرايي محض، اخبارگري، اشعرگري وهابي گري.استاد مطهري در اين حوزه نيز فعاليت هاي قابل توجهي دارند. نقدهاي ايشان بر روشهاي نادرست فهم، نمونه اي از اين فعاليت هاست مانند:
نقد عقل گرايي محض (انسان كامل 178- 115)
نقد حس گرايي محض (اصول فلسفه و روش رئاليسم ج1 مقالات 1و 2)
نقد اخبارگري (ده گفتار 110-106) اسلام و مقتضيات زمان (ج1-151-141)
نقد اشعري گري (بيست گفتار 50-46) جهان بيني توحيدي (76-72)
نقد وهابي گري (جهان بيني توحيدي 80-76)
اما علت اصلي اين آسيب به سبب گستردگي و پيچيدگي موضوعات مورد فهم مي باشد كه نگرش هاي ديني را دچار آسيب مي نمايد و در رفع اين معضل دو پيشنهاد ارائه مي دهند:
1- تشكيل شوراي فقهي و اجتهاد گروهي (ده گفتار 128-125)
2- اجتهاد تخصصي (همان 125-124)
11- تيزبيني، بصيرت و فراست سياسي
استاد شهيد مطهري يك آسيب شناس بزرگ جهان اسلام بود كه قدرت فوق العاده اي در درك شرايط فعلي و تطبيق آن با شرايط مورد انتظار داشت. برهمين مبنا بود كه 41سال پيش و 15سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي از افق حركت آينده صهيونيزم پرده برداشت و نسبت به خطر رو به رشد آن در درون كشورهاي اسلامي هشدار دادند.در عرصه هاي داخلي نيز استاد در 27سال، پيش از خطر انحراف در جبهه اسلام سخن راند و مسئولان نظام را به خطر گسترش انديشه هايي كه به ظاهر اسلامي اند اما در باطن به تبليغ سكولاريزم مي پردازند هشدار داد.
استاد شهيد مطهري پس از حضرت امام راحل اولين شخصي بود كه به خطر نفاق و سران منافقين پي برد و حتي تغيير در ايدئولوژي آنها را نيز سالها پيش از بروز، پيش بيني نموده و حتي مبارزه اش با رژيم شاه مانع از آن نشد تا از خطر گروه ها و جريان هاي انحرافي غافل بماند.
12- به روز بودن و ناظر به زمانه بودن آثار
اين رويكرد را به مخاطب خود نيز مي آموزد، مثلا در بحث قيام عاشورا مي فرمايد كه شمر هزاروسيصد سال پيش مرد، شمر امروز را بشناس؛ و يا مباحث حقوق زن در اسلام گويا اين مطالب براي وضع همين امروز جامعه ما بيان شده اند.استاد مطهري بدرستي دريافته بود كه پرسشهاي نوين و مستحدثه، پاسخ هاي كهن را برنمي تابند و كلام قديم بدون بازسازي و بازفهمي و پالايش و پيرايش، جوابگوي نيازهاي انسان معاصر نمي تواند باشد. لذا كوشيد از افق جديدي به مسائل ديني و اجتماعي نظرافكند و آن را از چشم انداز نويني به تصوير كشد.
13- آگاه به حوزه هاي مختلف
شهيد مطهري با تسلطي كه به مباني جهان بيني اسلامي و سير تطور و تحول تاريخ تفكر مسلمين داشته و آگاهي كه از شرايط پيدايش انديشه هاي علمي و فلسفي داشت و همچنين آگاهي كه از شرايط پيدايش انديشه هاي علمي و فلسفي معاصر كسب مي كند و تطبيق علم و دين و هماهنگي دينداري و نوگرايي را به گونه اي متفاوت از پيشينيان ترسيم مي نمايد. تا جائيكه اعتقاد به نوگرائي را مساوي با نفي و طرد دينداري پنداشتن و لازمه تكامل اجتماعي و توسعه اقتصادي را كه به شدت مورد نياز جوامع تازه از زنجير استعمار رسته بوده را در حذف دين و مباني ارزشهاي اخلاقي از ساحت اجتماع و تصميم گيريهاي كلان برشمردن تا اينكه و گرايش هاي تجددطلبانه بصورت جنبش هاي اجتماعي و نهضت هاي ناسيوناليستي و شبه ديني، در درون جوامع اسلامي قد برافراشت و زمينه پيدايش حكومت هاي لائيك و سكولار را در دنياي اسلام هموار ساخت در اين اوضاع و احوال و مواجهه با چنين فرآيندي استاد مطهري را به تكاپو براي نجات اسلام و مسلمين از ركود حاكم و همگام نمودن آنان با تحولات جهاني وامي دارد.در عين حالي كه استاد پرورش يافته فرهنگ اصيل اسلامي بود از مباني فرهنگ و تمدن غرب نيز مطلع بود بر همين اساس به خوبي مي توانست خطوط التقاط و انحراف را از صراط مستقيم تشخيص دهد. او رخنه ادبيات ماركسيستي را در حوزه روشنفكري ديني يك آفت جدي مي دانست زماني كه ماركسيسم يك علم محسوب مي شد و پيش فرض هاي آن بعنوان اصول موضوعه تفكر ديني مطرح مي شد، استاد ايدئولوژي بشر ساخته ماركسيسم را به چالش مي كشاند.
14-حساس به كج انديشي ها و تفسيرهاي نادرست
استاد دقت و توجه وافري داشتند و دين شناسي، دين شناسان را موردمداقه قرار مي دادند تا كالاي ديگري را به نام دين به دينداران نفروشند. مطالبي را كه از قلم وبيان آنها تراوش مي كرد به دقت مورد مطالعه قرار مي داد و هركجا كه اشتباهي را مشاهده مي كرد با شجاعت تمام در برابر آن اشتباه و گوينده آن ايستادگي مي كرد.
مثلاً گروهي تحت عنوان روشنفكران مذهبي، كساني كه سعي مي كردند دين را به جامعه و نسل جوان و دانشگاهي معرفي كنند. استاد نسبت به تصويري كه روشنفكران مذهبي از دين ترسيم مي كردند حساسيت خاصي داشتند در عين متانت و تواضع اما هيچگاه كوتاه نمي آمدند بعنوان مثال باوجود احترامي كه براي مهندس بازرگان در آن زمان قائل بود ولي كتاب «راه طي شده» و «درس دينداري» ايشان را بطور جدي مورد نقد قرار داد.
درست همين شيوه را درمورد دكتر سحابي و دكتر شريعتي هم داشت. در شرايط قبل از انقلاب با شريعتي دوست بودند و از او دعوت كرده بود تا به تهران بيايند و در حسينيه ارشاد به سخنراني و به برگزاري جلسات بپردازند ولي درعين حال افكار و انديشه هاي ايشان را به مناسبت هاي مختلف عالمانه و مؤدبانه مورد نقادي قرار مي داد.
جناب دكتر حداد عادل نقل مي كند: «در عيد فطر سال 57 بعد از نماز به منزل آقاي مطهري رفتيم اتفاقاً عده اي از اعضاي انجمن اسلامي پزشكان نيز به ديدن ايشان آمده بودند ازجمله صحبت هايي كه مطرح كردند اين بود كه شما چرا با دكتر شريعتي مخالفيد؟ ايشان خيلي خونسرد گفتند، فلان موضوع جزو مسلمات اسلام هست يا نه؟ جزو احكام اسلام است يا نه؟ گفتند بله، گفت خوب، اين نوشته ها را شما بخوانيد اگر من بگويم كسي باخواندن اينها فكر مي كند اصل اين موضوع در اسلام نيست، حق دارم اين اعتراض را بكنم يا نه؟ گفتند بله. گفت حرف من از اين قبيل است (كيهان 11/2/79 ص6).
15-فاقد روحيه تعصب صنفي و مصلحت فردي
همانطور كه اشاره شد هيچ گاه مصلحت فردي و يا صنفي او را از انجام وظيفه اي كه برعهده خود مي ديد بازنمي داشت. استاد به عمل ديني دينداران توجه مي كرد تا خالص و ناخالص را از هم تفكيك كند و ساحت قدسي دين را از خرافات پيراسته سازد.مثلاً اخباريون، روحانيوني كه گرفتار جمود فكري بودند استاد سعي مي كرد تا با جمود حاكم بر افكار و اذهان اين دسته از روحانيون مخالفت كند. و يا منبريها و مداحان از ديگر گروه هاي صنفي كه مخاطب شهيد مطهري بودند، سخنان وعاظ و گويندگان ومداحان و اهل منبر، بخصوص به سخنان روحانيون بسيار حساس بودند لذا با كمال شجاعت و شهامت به تحريفات بخصوص تحريفات واقعه عاشورا اعتراض مي كرد كتاب تحريفات عاشورا نمونه روشن اين برخورد است.
16-تكليف گرا و احساس مسئوليت
استاد همواره به دنبال تدوين و تنظيم اسلام به صورت يك مكتب و ايدئولوژي بودند، تا از اين راه بتوانند به مقابله با هجوم گسترده ايدئولوژي هاي وارداتي بپردازند از اين رو توان خويش را صرف پاسخگويي به نيازهاي فكرين جديد جامعه و بخصوص نسل جوان كردند. استاد در اين زمينه در مقدمه كتاب عدل الهي نوشته اند «اين بنده از حدود 20سال پيش كه قلم به دست گرفته مقاله يا كتاب نوشته ام، تنها چيزي كه در همه نوشته هايم آن را هدف قرار داده ام حل مشكلات و پاسخگويي به سؤالاتي است كه در زمينه مسايل اسلامي در عصر ما مطرح است... دين مقدس اسلام يك دين ناشناخته است، حقايق اين دين تدريجاً درنظر مردم واژگونه شده است... هجوم استعمار غربي با عوامل مرئي و نامرئي اش از يك طرف و تصور يا تقصير بسياري از مدعيان حمايت از اسلام در اين عصر از طرف ديگر، سبب شده است كه انديشه هاي اسلامي در زمينه هاي مختلف از اصول گرفته تا فروع، مورد هجوم و حمله قرار گيرد. بدين سبب اين بنده وظيفه خود ديده است كه در حدود توانايي در اين ميدان انجام وظيفه نمايم.»17-دقت و انضباط فكري
گفتار و نوشتار استاد بسيار دقيق است و از ميان انبوه آثار ايشان نمي توان به نكته اي دست يافت كه حاكي از تناقض در منظومه فكري و نظري او باشد.18-ثابت قدم و راسخ در عقيده
كجروي هاي اعتقادي و انحراف هاي فكري بشدت استاد را نگران مي نمود. اين خصوصيت استاد زمينه ساز شكل گيري كينه ها و عقده هاي عميق نسبت به ايشان گرديد و عرصه را بر حيات فكري ايشان بسيار تنگ كرد. در سال 1356 نامه اي به حضرت امام(ره) كه در تبعيد بودند نوشت و در آن با اشاره به تلاش هاي مخرب و ضدديني ماركسيست ها، مجاهدين خلق، مخالفان روحانيت و حاميان متعصب مرحوم شريعتي تصريح كردند:«... با من به حساب اين كه تا اندازه اي اهل فكر و نظر و بيان و قلم هستم بشدت مبارزه مي كنند، شايعه برايم مي سازند، جعل و افترا مي بندند... من الآن مركز ثقل حملات اين گروه ها هستم» (رسالت 12/2/84 ص15)
ناگفته نماند كه استاد از يك سو گرفتار اصحاب تحجر بود و از سوي ديگر تهاجم ناجوانمردانه اصحاب التقاط اما «تسليم مشهورات و مقبولات زمانه نشد و طريق حق را برگزيد.
منبع:روزنامه کیهان
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}